نظر اسلام در باره آزادی بیان بفرمایید؟

تفکر و اندیشه در حوزه علوم عقلى و نقلى از لوازم حیات فرهنگى هر فرد است.

 یک انسان از این جهت که باید بینشى و دیدگاهى درباره جهان و خدا و پیامبران و ادیان الهى داشته باشد باید با فکر و تعقل و اندیشه آزادانه و بدون هیچ اکراه و اجبار بتواند تحقیق بکند، سؤال بکند، کاوش و جستجو کند تا بتواند مسیر حقّ را پیدا کند و یا لااقل براى خودش حقّى را پیدا کند تا نزد عقل و وجدان و خدا جوابگو باشد و حجّت بر او تمام شود.

 براى نمونه ابن ابى العوجا که شخصى دهرى و بى دین بود اشکالات و پرسش‏هاى خود را با شاگردان امام صادق(ع) مانند هشام بن حکم و دیگران مطرح مى‏کند و با یکدیگر بحث و گفتگو مى‏کردند و حتى با خود امام صادق(ع) نیز بحث و مذاکره مى‏کردند یا جاثلیق و کشیشهاى مسیحى و علماى ادیان دیگر با امام رضا(ع) بحث و مذاکره مى‏کردند و امامان بزرگوار نیز از بحث‏هاى آنان استقبال مى‏کردند و جواب شبهات آن‏ها را مى‏دادند. بنابراین، هر فرد باید دنبال کشف حقیقت باشد و با متخصّصان هر رشته به بحث و گفتگو بنشیند تا بتواند حجت و برهان عقلى بر روش و متد و افکار خود داشته باشد.

 اصولاً دین و تدیّن که زیر بناى اعمال انسان است و به عمل‏ها و کارهاى انسان شکل مى‏دهد، قابل اجبار و اکراه نیست و نمى‏توان کسى را بر آن مجبور ساخت.

 اعتقاد قلبى آن چنان در قلب انسان رسوخ مى‏کند که حتى با سرنیزه نیز نمى‏توان آن را تغییر داد، مانند گالیله که اعتقاد داشت که زمین به دور خورشید مى‏چرخد، ولى دیگران او را تهدید به مرگ کردند که چرا مى‏گویى زمین به دور خورشید مى‏چرخد، ولى ایشان دست از عقیده خود برداشت.

 

اسلام و علماى اسلام بر این مطلب تأکید دارند که هر انسان عاقل و بالغى باید حجت و برهانى بر معتقدات خود داشته باشد در اصول دین نمى‏توان تقلید کرد.

 اسلام موافق با آزادى بیان است، اما نه آزادى مطلق، براى این که آزادى بیان نباید موجب شبهه و انحراف و نحل به مبانى و اندیشه‏هاى دینى و آزادى‏هاى عموم مردم شود، براى نمونه شخصى با بیان خود مطالب خرافى پوچى را به مردم القا مى‏کند در زمان حضرت موسى(ع) سامرى با بیان خود مردم را به گوساله پرستى کشاند و آنان را از خداپرستى که راه صحیح و همراه با حجّت و برهان بود، منحرف کرد. بیان و سخن گفتن مانند دست وپاى انسان، وسیله و حربه ای است که با آن مى‏توان به دیگران ظلم کرد و مى‏توان به مردم و جامعه کمک کرد. اگر دست و پاى انسان آزاد مطلق است بیان هم باید آزاد مطلق باشد در حالى که چنین نیست. همان طورى که انسان نمى‏تواند به عنوان آزادى صبح که از خانه بیرون مى‏آید با پاى خویش به هر کس و هر چیز که مى‏رسد اذیّت و آزار برساند یا با دستش به هر کس که مى‏رسد ظلم کند، همین طور با زبانش هم نمى‏تواند و نباید هر چه خواست بگوید. از کلمات زیباى امیرالمؤمنین(ع) است که مى‏فرماید: ربّ قول أنفذ من صول؛(1)چه بساگفتارى که از شمشیر برنده‏تر است.

 

اعتقادات انسان باید بر میزان و مبانى صحیح و عاقلانه استوار باشد اما ابراز و بیان آن‏ها در جامعه و القاى آنها به دیگران در صورتى آزاد است که بر اساس عقل و منطق و برهان استوار باشد، اگر بیان و سخنى بر میزان حقّ و عدل نباشد نباید براى دیگران مطرح شود و انسان نباید به خود حق دهد که آن را به دیگران القا کند.

 

اسلام و عالمان اسلامى هرگز مخالف با آزادى اعتقاد نیستند، بلکه اصرار دارند که چشم بسته چیزى را قبول نکنید. در اعتقادات باید تحقیق کنید و تقلید از دیگران نکنید و اگر کسى با عالمان دینى مجالست داشته باشد و در درس‏هاى آنان شرکت کند متوجه مى‏شود که هر شخص با هر مرامى که باشد مى‏تواند سؤال کند و حرف خود را مطرح کند و جواب بشنود.

البته این گونه بحث‏ها و سؤال و پرسش‏ها در محیطهاى مخصوص علم و دانش و مربوط به حوزه اندیشه دینى آزاد است و هیچ کس مخالف با آن نیست، ولى اگر کسى بدون تحقیق کافى و بدون بحث و گفتگو با اهل فنّ و با متخصصان آن علم بخواهد مطالب غیر منطقى خود را در بین مردم مطرح کند و تراوشات فکرى خود را به دیگران القا کند آزاد نیست و خود او نیز نباید به خود اجازه دهد هر حرفى را به دیگران القا کند، چون سطح معلومات مردم متفاوت است و در بین آنان افراد کم سواد، کوتاه بین، کم ظرفیت، ناتوان وجود دارد.

القاى افکار انحرافى در سطح عموم جامعه مانند این است که داروهاى یک داروخانه را آزادانه در اختیار اقشار مختلف مردم قرار دهند، بدیهى است که تمامى این داروها براى همگان مفید نیست و امکان دارد سوء استفاده‏هاى خطرناکى از آن‏ها بشود.

 

 پاورقى1 نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 394.