یکی از جنبههای توحید، بسیط و بدون جزء بودن خداوند است.
به این جنبه اصطلاحا توحید احدی گفته میشود. ما در توحید واحدی از خداوند نفی تعدد و در توحید احدی از او نفی ترکیب میکنیم. بر این اساس مشخص میشود که نمیتوان برای خدا هیچ جزء، بخش، جنبه و قسمتی در نظر گرفت. او حقیقتی یکپارچه و یگانه است که از کنار هم قرار گرفتن اجزای یک مجموعه تشکیل نمیشود.
مفهوم ساده و واضح این سخن این است که برای خداوند اجزا و اعضایی مادی مانند دست و پا و چشم و جنبههایی مادی مثل بالا و پایین و چپ و راست قابل فرض نیست.
اساسا موجود بیانتها در محدودیتهای تنگ ماده نمیگنجد تا بتوان برای او جنبهها و اجزای مادی در نظر گرفت.
اما احد بودن خداوند معنای دقیقتری نیز دارد. بسیط بودن او علاوه بر نفی اعضا و اجزای مادی، نفی اجزا و تقسیمات تحلیلی و عقلی را نیز در بر میگیرد. جنس و فصل و دیگر تقسیمات عقلی و حدود ذهنی در مورد خداوند قابل فرض نیست.
دلیل این ادعاها نیز در مفهوم عمیق واجبالوجود نهفته است. واجبالوجود بینیاز مطلق است و به هیچ چیزی وابسته نیست. بنابراین هر آنچه که نشان از نوعی نیاز داشته باشد با او سازگار نخواهد بود. جزء داشتن نیز نوعی نیازمندی است. چرا که هر مجموعهای به اجزای خود نیازمند است و ایجاد و بقای هر مرکبی وابسته به تکتک مواد تشکیلدهندۀ آن است.
با درک مفهوم توحید احدی، زمینۀ رسیدن به توحید صفاتی نیز فراهم میشود. چون وقتی دانستیم که ذات خداوند حقیقتی بسیط و بدون جزء است، مشخص میشود که او نمیتواند صفتهای متعدد داشته باشد. پس در واقع صفات خدا با وجود تعدد و رنگارنگ بودن، جلوههایی از یک ذات بیانتها و یک حقیقت واحد است و هیچ جدایی و دوگانگی میان ذات او و صفاتش وجود ندارد.