در مورد پرسش شما دو رویکرد وجود دارد. در مورد قرآن اندیشمندان اسلامى بر این عقیدهاند که وحى الهى است و اندیشه و فرهنگ و الفاظ بشرى در پدید آمدن آن دخالتى نداشته است.
در دنیاى غرب اکثر متفکران غربى برخلاف متفکران اسلامى معتقدند که کتب مقدس مسیحیان و یهودیان یعنى تورات و انجیل الفاظ خداوند نبوده، حتى الفاظ پیامبران یعنى حضرت موسى و حضرت عیسى نمىباشند، بلکه پیروان این دو پیامبر، این کتب رانوشتهاند.
توماس میشل در این مورد مىگوید:
«مسیحیان معتقدند که خداوند کتابهاى مقدس را به وسیله مؤلفان بشرى نوشته است این افراد مانند دیگر انسانها با محدودیتهاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گریبان بودهاند. اصولاً مسیحیان نمىگویند که خدا کتابهاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا کرده، بلکه معتقدند که او به ایشان قدرت بیان پیام الهى به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگى ویژه هر یک را داده است.
اقلیتى بسیار ناچیز از مسیحیان گمان مىکنند کتابهاى مقدس با همین الفاظ، از طرف خدا بر پیامبر نازل شدهاند».(1)
اعتقاد «توماس میشل» مختص به وى نبوده و اکثر متفکران غربى به این امر اذعان دارند، به عنوان مثال «جان بى. ناس» به این مسئله معتقد بوده و آن را در کتاب خود مطرح مىنماید.(2)
صرف پذیرفتن این امر که کتب مقدس مسیحیت الفاظ بشرى است، مستلزم آن نیست که کتب دینى همه ادیان، الفاظى بشرى باشند. به دیگر سخن: وجود چند کتاب مقدس مانند تورات و انجیل که الفاظى بشرى هستند، موجب آن نمىشود که با تعمیم نا به جا و مغالطهآمیز نتیجه گرفته شود که هر کتاب مقدسى، الفاظ بشرى است.
تمام پیامبران اولوالعزم و از جمله حضرت موسى و عیسى داراى کتاب آسمانى بودند که وحى و الفاظ الهى بود اما پس از ایشان این کتب و شریعتشان مورد تحریف واقع شده.
افراد زیادى سبب تحریف در دین مسیحیت شدهاند و یکى از شخصیتهاى برجسته مسیحیت که به اعتراف نویسندگان مسیحى سبب تحریف دین مسیحیت شده است «پولس» مىباشد.(3)
در مورد قرآن هیچ مانع برون دینى در پذیرش ادعاى این که قرآن، الفاظ الهى بوده و پیامبر اسلام و دیگر انسانها در تکوین آن دخالتى نداشتهاند، وجود ندارد.
از جهت درون دینى قرآن و روایات پیامبر اکرم و ائمه هدى(ع) به صورت صریح و آشکار بشرى بودن قرآن را با تأکیدهاى بسیار و به صورتهاى گوناگون نفى نموده و بیان کردهاند که قرآن وحى الهى و الفاظ غیر بشرى است.
در ذیل به برخى از این آیات اشاره مىکنیم:
خداوند در آیات متعددى منکران الهى بودن قرآن را به مبارزه دعوت مىکند، یعنى از آنها مىخواهد اگر قرآن را از ناحیه بشر مىدانند، آنان نیز چنین قرآنى و دست کم یک سوره مثل سورههاى قرآن را بیاورند.
خداوند مىفرماید: «اگر تمام انسانها و جنها را جمع نموده و آنها را به یارى طلبند، نمىتوانند همانند قرآن را بیاورند.»(4) از این طریق، غیر بشرى بودن قرآن را ثابت مىنماید.
در سوره مبارکه هود، تحدى به ده سوره از سورههاى قرآن شده است و مىفرماید:
«اگر راست مىگویید (که قرآن ساخته دست بشر است) شما هم ده سوره همانند این قرآن را بیاورید».(5)
در سوره مبارکه یونس تحدى به یک سوره از قرآن شده مىفرماید: «اگر راست مىگویید، یک سوره همانند آن را بیاورید».(6)
در آیات متعدد بر این نکته اشاره شده که پیامبر در تکوین قرآن و الفاظ آن دخالتى نداشته است:
أ) در بعضى از آیات خداوند براى اثبات این که پیامبر در تکوین قرآن دخالتى نداشته و الفاظ قرآن الهى است، به سابقه پیامبر(ص) و شخصیت حضرت میان مردم همان عصر اشاره مىکند و مىفرماید: «تو نوشتن و نیز خواندن را نمىدانستى، پس چگونه مىتوانستى این آیات را بیاورى؟!».(7)
از نظر تاریخى ثابت شده است که پیامبر پیش از آوردن قرآن و قبل از وحى الهى، خواندن و نوشتن نمىدانست و هیچ نوشته یا سخنى که همانند قرآن باشد، از او وجود ندارد، سپس به یکباره (از زمان نزول وحى) سخنانى فوق درک بشرى با همه حقایق معنوى و اعجاز لفظى و بیانى توسط او ابلاغ مىشود.
ب) خداوند دسته دیگرى از آیات وحى و قرآن را مستقل از تجربه و تلاش و حتى اراده رسول خدا معرفى نموده و به خودش مستند مىسازد و مىفرماید:
«اى رسول! به هنگام دریافت وحى زبان خویش را حرکت مده تا بر خواندن آن شتاب کنى.
جمع کردن آن و خواندنش بر ما است. پس از آن که ما خواندیم، تو خواندن آن را دنبال کن».(8)
اگر محتواى قرآن محصول تراوشهاى فکرى و تجدید و تلاشهاى سیاسى اجتماعى پیامبر بود، آیا توصیه در آیات فوق معنا مىداد؟ آیا پیامبر به خودش مىگوید قبل از این که قرآن تمام شود (خواندن تمام شود) زبانت را حرکت مده و قبل از این که وحى قرآن تمام شود، عجله نکن. صریح این آیات، چنین برداشت را باطل مىشمارد.
قرآن معجزه جاوید پیامبر اسلام و دلیل نبوت و راستگویى پیامبر اسلام است، یعنى دلیل اعتبار اسلام است و اعجاز آن از جهات گوناگون قابل اثبات است. از نظر اعجاز لفظى، سبک بیان، اسلوب و آهنگ که این مورد بیشتر براى عرب زبانان قابل فهم است. از نظر غناى معنایى و مفهومى و اعجاز آن. در قرآن علوم مختلف بیان شده است که در این میان علوم انسانى به جهت هدف قرآنى که رساندن انسانها به سعادت و کمال است، چشمگیرتر است. ارزشهاى اخلاقى ارزشمند و متعالى، حقوق، سیاست، اقتصاد، تاریخ، اعتقادات و... در عین حال که قرآن کتابى نوشته شده در یک علم خاص نیست، بسیارى از حقایق و اصول مربوط به علوم بشرى را دارا مىباشد. براى فهم چنین مواردى به خصوص بیان آنها براى پیروان سایر ادیان کافى است مقایسهاى بین قرآن و دیگر کتابهاى آسمانى در زمینههاى مختلف به عمل آید. توحید و یکتاپرستى در آیات در بالاترین مرتبه خود بیان شده است.
در آیات قرآنى، عالىترین معانى و مفاهیم براى رسیدن به مقام کشف و شهود بیان شده. خدایى که در همه جا حضور دارد. از رگ گردن به انسان نزدیکتر است. از تمام اسرار درون انسان آگاهى دارد. به هر جا بنگریم او را مشاهده مىکنیم که آیات فراوان در این زمینه وجود دارد گسترش مکاتب عرفانى در جهان اسلام و معانى بسیار دقیق و عمیقى که از عرفان اسلامى در این زمینه به دست ما رسیده الهام گرفته از همین آیات است.
اعجاز علمى قرآن در قرنهاى اخیر بین مفسران جایگاه ویژهاى یافته است. چون علوم تجربى تکامل یافت و رشد سریع نمود، رازهاى علمى قرآن را آشکار کرد. این درحالى بود که کتاب مقدس «تورات و انجیل» هر روز با پیشرفت علوم، عقب نشینى کرد و تحریفات آن آشکار شد. از این رو مفسران در موارد متعدد به اعجاز علمى قرآن (آیاتى که از قوانین و یافتههاى علمى بشر در چندین قرن بعد خبر مىدهد) اشاره کردهاند(9)، حتى دانشمندان اروپایى به ابعاد علمى قرآن اعتراف دارند، براى مثال «لوراواکیسا واگلیوى» استاد دانشگاه ناپل مىگوید «ما در این کتاب گنجیهها و ذخایرى از علوم مىبینیم که فوق استعداد و ظرفیت باهوشترین اشخاص و بزرگترین فیلسوفان، قوىترین رجال سیاست و قانون است و به دلیل این جهات است که قرآن نمىتواند کار یک مرد تحصیل کرده و دانشمند باشد».(10)
مقصود از معجزه علمى بودن قرآن آیاتى است که بدین صورت باشد:
1 - رازگویى علمى باشد، یعنى مطلب علمى را که قبل از نزول آیه کسى از آن اطلاع نداشته، بیان کند، به طورى که مدتها بعد از نزول آیه مطلب علمى کشف شود و این مسأله علمى طورى باشد که با وسایل عادى که در اختیار بشر عصر نزول بود، قابل کشف نباشد.
2 - اخبار غیبى در مورد وقوع حوادث طبیعى و جریانات تاریخى باشد که در هنگام نزول آیه کسى از آن اطلاع نداشته و پس از خبر دادن قرآن، همان خبر واقع شود و این خبر طورى باشد که به وسیله وسایل عادى قابل پیش بینى نباشد.
پس اگر مطلبى را قرآن خبر داده که قبلاً در کتابهاى آسمانى گذشته به آن اشاره شده و یا در مراکز علمى یونان و ایران و... در لا به لاى کتابهاى علمى و آراى دانشمندان آمده، و یا مطلبى باشد که طبیعتاً و به صورت غریزى قابل فهم است، این امور معجزه علمى محسوب نمىشود.(11)
قرآن کشفیات مهم علوم جدید از قبیل کرویت زمین، نظریه خورشید مرکزى، حرکت زمین،(12) گرده افشان گیاهان(13) و... را تأیید کرده است.
اگر بخواهیم درباره تمام آیاتى که مربوط به اعجاز علمى قرآن است بحث کنیم، سخن طولانى خواهد شد. در قرآن آیاتى است که منطبق با فرضیههاى علوم کیهان شناس، زیستشناسى، ریاضى و پزشکى است.
براى نمونه آیه 19 سوره حجر، ترکیب خاص نباتات؛ آیه 23 همین سوره، تلقیح میان نباتات؛ آیه 3 سوره رعد، قانون ازدواج و تعمیم آن به عالم نباتات؛ آیه 53 سوره طه، موضوع حرکت وضعى و انتقالى زمین؛ آیه 17 سوره رحمن، وجود یک قاره دیگر؛ آیه 4 سوره معارج، اصل کروى بودن زمین را بیان مىکند.
در ذیل به توضیح اجمالى برخى از آیات اشاره مىکنیم.
1 - «والشمس تجرى لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم؛خورشید که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است. این تقدیر خداوند است».(14)
این آیه به وضوح حرکت مستمر خورشید را بیان مىکند اما در این که منظور از حرکت چیست، مفسران بحثهاى فراوانى دارند. آخرین و جدیدترین تفسیر براى آیه همان است که اخیراً دانشمندان کشف کردهاند که خورشید با مجموعه منظومه شمسى در وسط کهکشان به سوى ستاره دوردست «دوگا» در حرکت است. عبارت «تجرى» تمام این حرکتها و حرکتهاى دیگر را که در آینده کشف خواهد شد بیان مىکند.(15)
2 - «و لا الشمس نبغى لها أن تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فى فلک یسبحون؛ نه براى خورشید سزاوار است که به ماه رسد و نه شب به روز پیش مىگیرد و هر کدام از آنها در مسیر خود شناورند».(16) در آیات 38 و 40 سوره یس براى خورشید هم حرکت جریانى قائل شده و هم دورانى. یک جا مىگوید «والشمس تجرى» و در جاى دیگر از شناور بودن خورشید در فلک سخن مىگوید: «کل فى فلک یسبحون»
آن روز که این آیات نازل شد، هیئت بطلمیوس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمى حاکم بود. طبق این فرضیه، اجرام آسمانى به خودى خود گردشى نداشتند، بلکه در دل افلاک (که اجسامى بلورین و متراکم و در هم همچون طبقات پوست پیاز بودند) میخکوب شده بودند و حرکت آنها تابع حرکت افلاکشان بود. در آن روزگار نه ستاره بودن خورشید مفهومى داشت و نه حرکت طولى و جریانى خورشید، اما بعد از فرو ریختن پایههاى فرضیه بطلمیوس در پرتو کشفیات قرون اخیر و آزاد شدن اجرام آسمانى از قید و بند افلاک بلورین این نظریه قوت گرفت که خورشید در مرکز منظومه شمسى ثابت و بى حرکت است و تمام منظومه شمسى پروانه وار به گرد او مىچرخند.
در این زمان نیز هنوز مفهوم آیات فوق که حرکت طولى و دورانى را به خورشید نسبت مىداد، روشن نبود تااین که با پیشرفت علوم امروزه چند نوع حرکت براى خورشید ثابت شد.
حرکت وضعى آن به دور خورشید و حرکت طولى آن همراه با منظومه شمسى به سوى نقطه مشخصى از آسمان، حرکت دورانى آن همراه مجموعه کهکشانى که جزئى از آن است و به این ترتیب یک معجزه دیگر علمى براى آن به ثبوت رسید.(17)
3 - «اذا السماء النشقت؛در آن هنگام که آسمان شکافته شود».(18)
در حدیثى از امیرمؤمنان در تفسیر این آیه آمده که منظور از شکافتن آسمان این است که آسمانها از کهکشانها جدا مىشود. این حدیث که از معجزات علمى محسوب مىشود، از حقیقتى پرده بر مىدارد که در آن زمان هیچ یک از دانشمندان به آن نرسیده بودند. دانشمندان فلکى امروز با مشاهدات نجومى خود و به وسیله تلسکوپهاى عظیم و نیرومند ثابت کردند که عالَم مجموعهاى از کهکشانها است و هر کهشکان مجموعهاى از منظومهها و ستارگان است. به همین دلیل آنها را شهرهاى ستارگان مىنامند، کهکشان راه شیرى معروف که با چشم قابل مشاهد است، مجموعه عظیم و دایره مانندى از همین منظومهها و ستارگان است.
حضرت امام على(ع) مىفرمایند: «در آستانه قیامت این کواکب را که مشاهده مىکنیم، از کهشکان جدا مىشود و نظام همگى به هم مىخورد».(19)
پىنوشتها:
1 - توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، نشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1377، ص 26.
2 - جان. بى. ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ نهم، 1377، ص 623 - 627.
3 - محمد قطب، سکولارها چه مىگویند؟ ترجمه جواد محدثى، نشر مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، بهار 1379، ص 14 - 15.
4 - اسراء (17) آیه 88.
5 - هود (11) آیه 13.
6 - یونس (10) آیه 38.
7 - هود، آیه 13 و یونس، آیه 38.
8 - قیامت (75) آیه 19 - 16.
9 - تفسیر نمونه، ج5، ص 435 و ج8، ص227 و ج 10، ص 119 و ج 11، ص 183 و ج 15، ص 586 و...
10 - تفسیرنمونه، ج1، ص 138.
11 - پژوهش در اعجاز علمى قرآن، دکتر محمد على رضایى اصفهانى، ص 85.
12 - طه (20) آیه 53.
13 - حجر (15) آیه 22.
14 - یس (36) آیه 38.
15 - تفسیر نمونه، ج18، ص 381 - 382.
16 - یس، آیه 40.
17 - تفسیر نمونه، ج 18، ص 388 و 389.
18 - انشقاق (84) آیه 1.
19 - روح المعانى، ج30، ص 87 ؛ در المنثور، ج6، ص 329، به نقل از تفسیر نمونه، ج 26، ص 303 و 304